ما داستان نمیخوانیم که پی به مشکلات فردی ببریم بلکه نویسنده در زاویه گفتاری خود طوری برایمان داستان را بازگو میکند که هیچکس تابحال آنطور نتوانسته بیان کند.
با خواندن داستان اتفاقهایی در وجودمان میافتد که خیلی از آنها هنوز قالب بندی نشدهاند. کیفیتها و آنزیمهای فکری و روحی در وجودمان سر در میآورند. حسهای غریب و ناشناسی که در مواجه با امر هنری و خصوصا داستان روشن و خاموش میشوند. داستان خواننده را از تمام متعلقات جدا میکند و او را متوجه خود میسازد. هنگامی که سراغ داستانی موفق میرویم خودمان را کنار میگذاریم. فقط آگاهی و فهممان را با خود همراه داریم. تمام باورها و پندارهایمان را کنار میگذاریم و عریان با داستان روبهرو میشویم.
در داستان باید فلسفه باشد، روانشناسی باشد. هر چیزی که بشر در آن زیست و زندگی میکند باید در آن وجود داشته باشد.
وظیفه داستان این است ما را توی گرداب خودش فرو کند.
( نقل به مضمون از صحبتهای استاد سراج بناگر- کارگاه داستان)
توصیف زمانی به کار میآید که فضایی ایجاد کند و در آن فضا عملی صورت بگیرد.
ما وقتی وصفی به کار میبریم که در خدمت اهداف کلی داستان باشد. اگر آسمانی را وصف کنیم هر چقدر توصیف قدرتمندی باشد زمانی که با کل اثر جفت و جور نشود اضافی مینماید.
نویسنده چیزی گفته باشد که در داستان نتواند توجیهش کند اضافه است.
( نقل به مضمون از استاد سراج بناگر )
باید سرد و گرم روزگار چشیده باشی و درس و عبرتها گرفته باشی تا به این نتیجه برسی که هرگز به کسی نگویید سگتان گم شده است و سراغ سگ گمشدهتان را هم هرگز از کسی نگیرید. چه میدانید نزدیکترین کس به شما آنکه ادعا میکند شما را میپرستد، روزی سر حرفی بخاطر بحثی، دعوایی هر چند آنی و گذرا گرهای از شما توی دل نبندد و با شنیدن اینکه سگ قشنگتان گمشده و شما دلتنگش هستید خوشحال نشود؟
آدمی است دیگر امروز عاشق و فردا فارغ. دیگر وای به حال آنها که از دور سایهتان را با تیر میزنند آنها که دیگر خودشان دست به دعا هستند سگتان که آنهمه دوستش دارید گم شود، نیست و نابود شود و شما را به روز سیاه بنشاند. دلیلش همین است که میگویم. باور کنید و به حرف من گوش بدهید. غمی هم اگر روی دلتان سنگینی میکند گریهای هم اگر میکنید تنها، فقط و فقط بگذارید توی دل خودتان بماند. بعد که میخواهید بروید بیرون نقابی بردارید نقابی شاد بزنید گردنتان را در خیابان شق بگیرید و طوری قدم بردارید که همه فکر کنند سگتان را هنوز با خودتان دارید.
نویسنده: روناک سیفی
درباره این سایت